نه به خواب،
که به رویاهایم سفر میکنم،
آنجا هر قدر بخواهم تجربه خواهم کرد،
هرچه را که نتوانستم زمان بیداری تجربه کنم،
همگی زیبا و جوان بودند،
که به دروغ دوستشان داشتم یا دوستم داشتند،
آخرین کسانی که خواهم دید آنان خواهند بود
سالهاست که نتوانستم در برابر محبت پایداری کنم
نه به مرگ
که به ابدیت سفر می کنم
آنجا هرقدر که بخواهم استراحت خواهم کرد
به اندازه هیچ وهیچ استراحتی که در زندگی نداشتم
بازهم ، قلمم در دستم
کاغذهایم در مقابلم
سرم در آخرین خوابش فرو خواهد افتاد
سری که در سلامت هیچ خم نکردم
شعر نه به خواب،که به رویاهایم سفر میکنم
در ادامه بخوانید » چشم تو چشمه شوق چشم تو ژرفترین راز وجود برگ بید است